سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ سیاسی فرهنگی پاتک

سرزمین عشق

    نظر

آخرین حلقه سفر:

اوج میگیرم ... سالهاست انتظار کشیده ام ، برای دیدن تمام مکانهایی که عکسشان وجودم را به لرزه می انداخت، پرواز میکنم ...

اوج میگیرم تا کربلا

جایی که فرشتگان برای زیارتش نوبت میگیرند... جایی که ثواب زیارتش اگر بیشتر نباشد قطعا کمتر از به جا آوردن حج واجب بیت الله نیست

خدایا توان پرواز ندارم ... اینجا با همه جا فرق دارد بالهایم قدرت رفتن ندارد...هرچه نزدیک تر میشوم انگار دارم قالب تهی میکنم

عباس(ع) !!!یازهرا این پرچم عباس(ع) است که چشمانم را نوازش میدهد ... انگار درست است حتی برای دیدن هم از دور باید ار عباس(ع) حسین(ع) رخصت بگیری ...عباس(ع)! یل کربلا! باب الحوائج ...همو که تا وقتی بود دل زهرا(س) و زینب(س) از سلامت جان حسینشان (ع) قرص بود

دارم سوسویی از گنبدش را میبینم ...سرم سنگین شده و قلبم در فشاری عظیم به سر میبرد .. شاید بتوانم بگویم میترسم . از رو به روشدن با عباس(ع) هم میترسم . اگر بپرسد تو چه شیعه ای هستی که دل حسین(ع) مرا خون کردی؟ چه جواب بدهم... انجا هم احساس غوغا میکند اینجا هم عباس(ع) به نام حسین(ع) حساس است و با نام زینب(س) تمام غرورش به جوش می آید.

انگار تمام فروتنی و تواضع در حتی گنبدش جمع شده آنقدر که میشود به راحتی احساسش کرد

حالا نزدیکتر شدم .. گنبد را به راحتی میبینم .. میترسم ... انگار مجبورم دست به دامان رضایشان(ع) بشوم

آقاجان قلبم دارد از جایش جدا میشودها اینجا شدیدا به حضورتان نیازمندم. بایک نفس عمیق به سمت گنبدش اوج میگیرم ... سکوت بهترین راه است

چند دقیقه ای است که گنبد را لمس کرده ام ... احساس میکنم آنقدرها هم که من دلشوره داشتم ، احتیاجی نبود ...

حالا با خیال راحت روی گنبد مینشینم و تمام مکان هایی را که در خواب هم نمیدیدم سیر میکنم ..

آن طرف باید گنبدهای خیمه گاه باشد..این گنبد کوچکتر هم که جلوتر است مقام امام زمان(عج) ، خدای من این همان نهر علقمه است ، یا زهرا(س) .. چگونه میشود این همه درد در یک جا جمع شود.از نهر تا خیمه گاه ، از خیمه گاه تا تل ، از تل تا حریم حسین(ع) ، از حریم حسین(ع) تا حریم عباس(ع) ، هر کدام از این مسیرها خودش روضه ای است بی مداح ...

خدایا چرا؟

این همه بلا در کربلا

حالا میتوانم بفهمم زینب(س) از چه زاویه ای گودال را میدید ، میفهمم عباس(ع) چقدر با نهر فاصله داشت . حتی میفهمم از کدام مسیر آمد که دست چپ و راستش را در راه جا گذاشت ...

حالا میفهمم از خیمه میشد به راحتی با چند قدم پیمودن صحنه جنگی را میدید که از عدالت بویی نبرده بود

...حالا میفهمم خیمه چگونه کنار هم بود و زینب(س) از کجا به کجا دنبال بچه ها میدوید ...

خیمه سجادش(ع) را که میبینم میفهمم چه انسی با حسین(ع) داشت

خدایا دیگر توانش را ندارم

عباس(ع) رخصت بده تا حسینت(ع) را زیارت کنم

اینجا همان بین الحرمینی است که بارها شنیدمش . میخواهم آماده شوم تا به سمت حریم اربابم اوج بگیرم . اما نمیشد

زمین میخورم انگار اینجا اجازه پرواز نیست ..باید روی زمین پرواز کرد ...

کرو کور شده ام نه چیزی میشنوم و نه چیزی جز گنبدش میبینم .. دست خودم نیست

اواسط بین الحرمین که میرسم اوج میگیرم ...

خدای من انگار حسین(ع) فقط ارباب من نیست . چقدر پرنده ها اینجا آزادند ... بدون ترس از زمین دانه برمیدارند ... دارند کنار آدم ها راه میروند ... این طرف ضریح ابراهیم مجاب و آنطرف ضریح حبیب حسین(ع) است ... پس حبیب 85 ساله اینجا رمقش برای یاری حسینش(ع) تمام شد ؟؟!!!

فاصله ای ندارد با اربابش ... حبیب سفارشمان کن به مولایت

و این آخرین منزلگاه این سفر

شش گوشه ای که بارها شنیدمش !!!!!