آفتهای نهضتهای اسلامی
آفت های نهضت اسلامی- نویسنده : شهید مطهری
نهضتها مانند همهی پدیدههای دیگر ممکن است دچار آفتزدگى شوند. وظیفهی رهبرى نهضت است که پیشگیرى کند و اگر احیاناً آفت نفوذ کرد، با وسایلى که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد، آفتزدائى نماید. اگر رهبرى یک نهضت به آفتها توجه نداشته باشد یا در آفتزدایى سهلانگارى نماید، قطعاً آن نهضت، عقیم یا تبدیل به ضد خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید. ما از نظر انواع آفتها آنچه به نظرمان رسیده است یادآورى میکنیم، بدون آنکه مدعى استقصاى همهی آنها باشیم.
• نفوذ اندیشههای بیگانه
• تجددگرایى افراطى
• ناتمام گذاشتن نهضت
• رخنهی فرصتطلبان
• ابهام طرحهاى آینده
• آفتى که یک نهضت خدایی را تهدید میکند از نوع معنى است.
نفوذ اندیشههای بیگانه
اندیشههای بیگانه از دو طریق نفوذ میکنند. یکى از طریق دشمنان، هنگامى که یک نهضت اجتماعى اوج مىگیرد و جاذبه پیدا میکند و مکتبهاى دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد، پیروان مکتبهاى دیگر براى رخنهکردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، اندیشههای بیگانه را که با وحی آن مکتب مغایر است وارد آن مکتب میکنند و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیت میاندازند و یا کم اثر میکنند. نمونهاش را در قرون اولیهی اسلام دیدهایم.
پس از گستردگى و جهانگیرى اسلام، مخالفان اسلام، مبارزه با اسلام را از طریق تحریف آغاز کردند. هم گروهى را میبینیم که واقعاً وابسته به مکتبهاى دیگر بالخصوص مکتبهای ماتریالیستى هستند و چون میدانند که با شعارها و مارکهاى ماتریالیستى کمتر میتوان جوان ایرانى را شکار کرد، اندیشههای بیگانه را با مارک اسلامى عرضه میدارند.
بدیهى است اسلامى که با محتواى ماتریالیستى در مغز یک جوان فرو رود و تنها پوستهی اسلامی داشته باشد به سرعت دور انداخته میشود. و هم میبینیم - و این خطرناکتر است - که افرادى مسلمان، اما ناآشنا به معارف اسلامى و شیفتهی مکتبهاى بیگانه، به نام اسلام، اخلاق مینویسند و تبلیغ میکنند اما اخلاق بیگانه، فلسفهی تاریخ مینویسند. همانطور، فلسفهی دین و نبوت مینویسند، همانطور، اقتصاد مینویسند، همانطور، سیاست مینویسند، همانطور، جهانبینى مینویسند، همانطور، تفسیر قرآن مینویسند، همانطور و من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهى به رهبران عظیمالشأن نهضت اسلامى که براى همهشان احترام فراوان قائلم هشدار میدهم و بین خود و خداى متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ و نشر اندیشههای بیگانه به نام اندیشهی اسلامى و با مارک اسلامى اعم از آنکه از روى سوءنیت و یا عدم سوءنیت صورت گیرد، خطرى است که کیان اسلام را تهدید میکند.
راه مبارزهی این خطر تحریم و منع نیست. مگر میشود تشنگانى را که براى جرعهاى آب له له میزنند از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد؟ این ما هستیم که مسئولیم. ما به قدر کافى در زمینههاى مختلف اسلامى کتاب به زبان روز عرضه نکردهایم. اگر ما به قدر کافى آب زلال و گوارا عرضه کرده بودیم به سراغ آبهاى آلوده نمیرفتند.
راه مبارزه، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همهی زمینهها با زبان روز است. حوزههای علمیهی ما که امروز اینچنین شور و هیجان فعالیت اجتماعی یافتهاند باید به مسئولیت عظیم علمى و فکرى خود آگاه گردند. بایدکارهاى علمى و فکرى خود را ده برابر کنند. باید بدانند که اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمى جوابگوى مشکلات نسل معاصر نیست.
تجددگرایى افراطى
پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال در هر کارى خالى از دشوارى نیست. گویی همیشه راه اعتدال یک خط باریک است که اندک بى توجهى موجب خروج از آن است. اینکه در آثار دینى وارد شده که «صراط» از «مو» باریکتر است اشاره به همین نکته است که رعایت اعتدال در هرکارى سخت و دشوار است. بدیهى است که مشکلات جامعهی بشرى نو میشود و مشکلات نو راه حل نو میخواهد. «الحوادث الواقعه» چیزى جز پدیدههای نوظهور نیست که حل آنها بر عهدهی حاملان معارف اسلامى است. سر ضرورت وجود مجتهد در هر دوره و ضرورت تقلید و رجوع به مجتهد زنده همین است. و الا در یک سلسله مسائل استاندارد شده میان تقلید از زنده و مرده فرقى نیست. اگرمجتهدى به مسائل و مشکلات روز توجه نکند او را باید در صف مردگان به شمار آورد. افراط و تفریط در همین جا پیدا میشود. اجاره و مضاربه و مزارعه یادگار عهد فئودالیسم است و فلان حکم دیگر یادگار عهد دیگر. اسلام دین عقل و اجتهاد است. اجتهاد چنین و چنان حکم میکند.
باید توجه داشته باشیم که حتى معیارهایى که دانشمندان روشنفکر و مترقى اهل تسنن نظیر عبده و اقبال براى حل مشکلات جدید ارائه کردهاند از قبیل تمایز قائل شدن میان عبادات و معاملات و تعبیرهاى خاصى که آنها از اجماع، اجتهاد، شورا و غیره کردهاند و همچنین جهانبینى اسلامى که آنها عرضه کردهاند به هیچ وجه براى ما که پروردهی فرهنگ اسلامى پیشرفتهی شیعى هستیم قابل قبول نیست و نمیتواند الگو قرار گیرد. فقه شیعه، حدیث شیعه، کلام شیعه، فلسفهی شیعه، تفسیر شیعه، فلسفهی اجتماعى شیعه از آنچه در جهان تسنن رشد کرده بسى رشد یافتهتر و جوابگوتر است.
هر چند جهان تسنن به علل جغرافیایى و غیرجغرافیایى پیش از جهان تشیع با تمدن جدید و مشکلات و مسائلى که این تمدن به وجود آورده آشنا شده و در جستجوى کشف راهحل آن برآمده است و شیعه دیرتر نظریات خود را عرضه داشته است، ولى مقایسه میان آنچه در سنوات اخیر از جهان شیعه عرضه شده و آنچه از جهان تسنن عرضه شده است میرساند که نظریات شیعى از برکت پیروى از مکتب اهل بیت علیهمالسلام بسی عمیقتر و منطقیتر است. ما نیازى نداریم که امثال عبده و اقبال و فرید و جدى و سیدقطب و محمدقطب و محمد غزالى و امثال اینها را الگو قرار دهیم.
به هر حال تجددگرایی افراطى که هم در شیعه وجود داشته و دارد و هم در سنى و در حقیقت عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن، آفت بزرگى براى نهضت است و وظیفهی رهبرى نهضت است که جلوی آن را بگیرد.
ناتمام گذاشتن نهضت
متأسفانه تاریخ نهضتهاى اسلامى صد سالهی اخیر، یک نقیصه را در رهبرى روحانیت نشان میدهد و آن اینکه روحانیت نهضتهایى که رهبرى کرده تا مرحله پیروزى بر خصم ادامه داده و از آن پس ادامه نداده و پى کار خود رفته و نتیجهی زحمات او را دیگران و احیاناً دشمنان بردهاند. مانند اینکه کسى زمین غصب شدهاش را با قدرت و شدت مطالبه کند و با صرف نیرو و بذل مال و جان آن را از دست دشمن بگیرد، اما همینکه گرفت برود به خانهی خود بنشیند و یک دانه بذر هم در آن نپاشد، دیگران بروند از آن به سودخود استفاده کنند.
انقلاب عراق با پایمردى روحانیت شیعه به ثمر رسید، اما روحانیت از ثمرهی آن بهرهبردارى نکرد و نتیجهاش را امروز میبینیم. مشروطیت ایران را روحانیت به ثمر رسانید، اما آن را ادامه نداد و بهرهبردارى نکرد و لهذا طولى نکشید که یک دیکتاتورى خشن روى کار آمد و از مشروطیت جز نام باقى نماند، بلکه تدریجاً در مردم سوء ظن پدید آمد که اساساً رژیم استبداد از رژیم مشروطه بهتر بوده است و مشروطیت گناه است. حتى در جنبش تنباکو اظهار تأسف میشود که روحانیت با لغو امتیاز رژى کار خود را تمام شده تلقى کرد در صورتى که میتوانست پس از آن آمادگى مردم، یک نظام واقعاً اسلامى به وجود آورد.
نهضت اسلامى ایران در حال حاضر در مرحلهی نفى و انکار است. مردم ایران یکدست علیه استبداد و استعمار قیام کردهاند. مرحلهی نفى و انکار به دنبال خود مرحلهی سازندگى و اثبات دارد به دنبال «لا اله» باید «الاالله» بیاید. در هر نهضت مرحلهی سازندگى و اثبات از مرحلهی نفى و انکار دشوارتر است. اکنون این نگرانى در مردم هوشمند پدید آمده است که آیا باز هم روحانیت کار خود را نیمه تمام خواهد گذاشت؟
رخنه فرصتطلبان
رخنه و نفوذ افراد فرصتطلب در درون یک نهضت از آفتهاى بزرگ هر نهضت است. وظیفهی بزرگ رهبران اصلى این است که راه نفوذ و رخنهی اینگونه افراد را سد نمایند. هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طى میکند سنگینى اش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است اما همینکه به بار نشست و یا لااقل نشانههای بار دادن آشکار گشت و شکوفههای درخت هویدا شد، سر و کلهی افراد فرصتطلب پیدا میشود. روزبهروز که از دشواریها کاسته میشود و موعد چیدن ثمر نزدیکتر میگردد، فرصتطلبان محکمتر و پر شورتر پاى علم نهضت سینه میزنند تا آنجا که تدریجاً انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان به در میکنند.
این جریان تا آنجا کلیت پیدا کرده که میگویند «انقلاب فرزند خور است». گویی خاصیت انقلاب این است که همینکه به نتیجه رسید فرزندان خود را یک یک نابود سازد. ولى انقلاب فرزند خور نیست؛ غفلت از نفوذ و رخنهی فرصتطلبان است که فاجعه به بار میآورد. جاى دورى نمیرویم. انقلاب مشروطیت ایران را چه کسانى به ثمر رساندند؟ و پس از به ثمر رسانیدن چه چهرههایى پستها و مقامات را اشغال کردند؟ و نتیجهی نهایى چه شد؟ سردار ملیها و سالار ملیها و سایر قهرمانان آزادیخواه، همه به گوشهای پرتاب شدند و به فراموشى سپرده شدند و عاقبت با گرسنگى و در گمنامى مردند، اما فلانالدولهها که تا دیروز زیر پرچم استبداد با انقلابیون مىجنگیدند و طناب به گردن مشروطهچیان میانداختند، به مقام صدارت عظمى رسیدند و نتیجهی نهایی، استبدادى شد به صورت مشروطیت. فرصتطلبى تأثیر شوم خود را در تاریخ صدر اسلام نشان داد. در دورهی عثمان، فرصتطلبان جاى شخصیتهای مؤمن به اسلام و اهداف اسلامى را گرفتند، «طرید»ها وزیر شدند و «کعبالاحبار»ها مشاور، و اما «ابوذر»ها و «عمار»ها به تبعیدگاه فرستاده شدند و یا در زیر لگد مچاله شدند. چرا قرآن کریم میان انفاق و جهاد قبل از فتح مکه و انفاق و جهاد بعد از فتح مکه و در حقیقت میان مؤمن منفق مجاهد قبل از فتح و مؤمن منفق مجاهد بعد از فتح فرق مىگذارد: «لا یستوى منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل، اولئک اعظم درجة من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا و کلاً وعدالله الحسنى والله بما تعملون خبیر»1
آنانکه پیش از فتح، انفاق و جهاد کردند (با دیگران) همانند نیستند. آنان از نظر درجه بزرگترند از کسانى که بعد از فتح، انفاق و جهاد کردند. و خداوند به همه وعدهی نیکى داده و خداوند به آنچه میکنید آگاه است. سّر مطلب واضح است. پیش از فتح مکه هر چه بود دشوارى و تحمل مشقت بود، ایمانها خالصتر و انفاقها و جهادها بىشائبهتر و از روحیهی فرصتطلبى دورتر بود. بر خلاف انفاق و جهاد بعد از فتح که در آن حد از بیشائبگى نبود.
همچنین قرآن دربارهی مجاهدین اولین میفرماید «بیست نفر شما برابر با دویست نفر از کافران است. ولى همینکه عناصر دیگر که هنوز روح اسلامی کاملاً در آنها دمیده نشده بود و دقیقاً مؤمن به اهداف انقلاب اسلامى نبودند وارد شدند - و در آن هنگام مىشد اسلام را یک فرصت تلقى کرد - میگوید صد نفر شما با دویست نفر دشمن برابرى میکند.
نهضت را اصلاحطلب آغاز میکند نه فرصتطلب و همچنین آن را اصلاحطلب مؤمن به اهداف نهضت میتواند ادامه دهد نه فرصتطلب که در پى منافع خویش است. به هر حال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصتطلبان علىرغم تظاهرات فریبندهشان یکى از شرایط اصلى ادامهی یک نهضت در مسیر اصلى است.
ابهام طرحهاى آینده
فرض کنیم ساختمان فرسوده و بیقوارهای را که در آن با ناراحتى بهسر میبریم میخواهیم خراب کنیم و به جاى آن، ساختمانى نو و زیبا که فاقد نواقص قبلى باشد و آسایش ما را کاملاً تأمین کند بسازیم. اینجا دو احساس داریم. یک احساس منفى دربارهی ساختمان موجود که میخواهیم هر چه زودتر خود را از شر آن راحت سازیم و دیگر احساس مثبت درباره ساختمان جدیدى که میخواهیم بسازیم و هرچه زودتر یک زندگى خانوادگى ایدهآل در آن به وجود آوریم. از نظر احساس منفى تکلیف ما روشن است. نیاز زیادی نیست که ضرورت تخریب آن براى ما توضیح داده شود، زیرا عملاً ناراحتیها را لمس میکنیم. اما از نظر احساس مثبت اگر طرحى و نقشهاى مشخص جلوی ما بگذارند، یا ماکتى تهیه کنند و جلوی ما بگذارند که ساختمان آینده این است با این مزایا و محاسن و ما در مجموع نقصى نتوانیم پیدا کنیم قطعاً تسلیم میشویم و قبول میکنیم. ولى اگر طرحى ارائه نشود و از طرف متخصصان مورد اعتماد، به طور اجمال گفته شود بعد از خراب کردن، ساختمانى بسیار عالى به جاى آن خواهیم ساخت، بدیهى است که شوق ما تحریک میشود. اما نوعى دلهره هم در ته دل خواهیم داشت. حالا اگر دو گروه مهندس پیشنهاد ساختمان جدید بدهند؛ یک گروه نقشهاى معین از هم اکنون ارائه میدهد که مثلاً در ورودى کجاست، آشپزخانه به چه شکل و در کجاست، سالن پذیرائى چه ابعادى دارد و در کجاست، حمام و دستشویى کجا، اما گروه دیگر در عین اینکه به ارزش و شخصیتشان اعتماد داریم هیچگاه نقشه و طرح خود را ارائه نمیدهند. همینقدر وعده میدهند بهترین ساختمان را خواهیم ساخت. اینجا است که ابهام و روشن نبودن طرح این گروه ممکن است ما را به سوى آن گروه دیگر بکشاند.
روحانیت آن گروه مهندس اجتماعى مورد اعتماد جامعه است که به علل خاصى در ارائهی طرح آینده کوتاهى کرده و لااقل به طور کامل و به امضا رسیده ارائه نداده است. اما در مقابل، گروههاى دیگر هستند که طرحها و نقشهاشان مشخص است، معلوم است جامعهی ایدهآل آنها از نظر حکومت، ازنظر قانون، از نظر آزادى، از نظر ثروت، از نظر مالکیت، از نظر اصول قضائى، از نظر اصول اخلاقى و ... چگونه جامعهای است. تجربه نشان داده که روشن نبودن طرح آینده، ضایعات اساسى به بار میآورد. قطعاً نهضت باید طرحهاى روشن و خالى از ابهام و مورد قبول و تأیید رهبران ارائه دهد تا جلوی ضایعات گرفته شود. ما خوشوقتیم و خدا را سپاسگزار که از نظر مواد خام فرهنگى فوقالعاده غنى هستیم، نیازى از این نظر به هیچ منبع دیگر نداریم. تنها کارى که باید بکنیم استخراج و تصفیه و تبدیل این مواد خام به مواد قابل استفاده است و مستلزم بیداردلى و کار و صرف وقت است. و باز خوشوقتیم که این بیدارى در حوزههای علمیهی ما آغاز شده و امیدوارم که روز افزون باشد و هر چه زودتر شاهد آنچه آرزو داریم باشیم. اللهم حقق رجاءنا و لا تخیب آمالنا.
آفتى که یک نهضت خدایى را تهدید میکند از نوع معنى است
از نوع تغییر جهت دادن اندیشهها است، از نوع انحراف یافتن مسیر نیتها است. نهضت خدایى باید براى خدا آغاز یابد و براى خدا ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشهی غیرخدایى در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهى شاملش گردد و اگر نه، باد غیرت خدایى به صد خار پریشاندلش مینماید. آنکه نهضت خدایى آغاز میکند باید جز به خدا نیندیشد، توکلش بر ذات مقدس او باشد و دائماً حضور ذهنى داشته باشد که در حال بازگشتن به او است. قرآن از زبان شعیب پیغمبر نقل میکند «ان ارید الا الاصلاح مااستطعت و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب»2
هنگامى که گروهى از مجاهدین اسلام نبردى را پشت سر گذاشته و به مدینه برمیگشتند، رسول خدا به آنها فرمود «مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى علیهم الجهادالاکبر»3 آفرین بر گروهى که جهاد کوچکتر را انجام داده و جهاد بزرگترشان هنوز باقى است. گفتند «یا رسول الله و ما الجهاد الاکبر». فرمود جهاد با هوای نفس.
پاک نگهداشتن اندیشه و نیت در مراحل نفى و انکار که همهی سرگرمىها و درگیرى با دشمن بیرونى است آسانتر است. همینکه نهضت به ثمر رسد و نوبت سازندگى و اثبات که ضمناً پاى تقسیم غنائم هم در میان است برسد، حفظ اخلاص بسى مشکلتر است.
قرآن کریم در سورهی مائده - که آخرین سوره یا از آخرین سورههای قرآن است و بالاخره در دو سه ماه آخر عمر رسول اکرم نازل شده است و زمان، زمانى است که مشرکین یکسره به زانو درآمدهاند و خطرى از ناحیهی آنها اسلام را تهدید نمیکند و در همین وقت در غدیر خم تکلیف امامت روشن و امامت و خلافت على علیهالسلام به امر خداوند اعلام میشود - یک اعلام خطر از ناحیهی خدا به همهی مسلمانان مینماید و آن اینکه تاکنون از دشمن میترسیدید که ریشهی شما را برکند. اکنون نگرانى از آن ناحیه منتفى است. اکنون نگرانى از ناحیهی من است.
از این پس از کافران و دشمنان خارجى نترسید، از من بترسید که در کمین شما هستم. الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون» یعنى چه؟ یعنى جامعهی اسلامى از این پس از درون خود تهدید میشود که راه انحراف از مسیر خدایی اخلاص پیش گیرد و خدا را فراموش کند. سنت لایتغیر خداست که هر ملتى که از درون و از جنبهی اخلاقى تغییر کند و عوض شود، خداوند متعال سرنوشت آنها را تغییر دهد: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»4 خداوند وضع و سرنوشت مردمى را عوض نمیکند، مادامى که آنها خود را و آنچه به اندیشهها و رفتارهای خودشان مربوط است تغییر ندهند..
پینوشتها:
1. سورهی مبارکهی حدید، آیهی 10
وَ ما لَکُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ / چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالی که میراث آسمانها و زمین همه از آن خداست (و کسی چیزی را با خود نمیبرد)! کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند (با کسانی که پس از پیروزی انفاق کردند) یکسان نیستند. آنها بلندمقامتر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند و خداوند به هر دو وعدهی نیک داده و خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.
2. سورهی مبارکهی هود، آیهی 88
قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَ ما أُریدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُریدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقی إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیبُ / گفت: ای قوم! به من بگویید هر گاه من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و رزق (و موهبت) خوبی به من داده باشد (آیا میتوانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمیخواهم چیزی که شما را از آن باز میدارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح - تا آنجا که توانایی دارم- نمیخواهم! و توفیق من جز به خدا نیست! بر او توکّل کردم و به سوی او بازمی گردم!
3. وسایل الشیعه، ج 11، أبواب جهاد النفس، باب 1، ح 1
عن أبی عبدالله(ع) أن النبی صلیاللهعلیهوآله بعث سریّة فلمّا رجعوا قال مرحباً بقوم قضوا الجهاد الأصغر و بقی علیهم الجهاد الأکبر. فقیل یا رسولالله ما الجهاد الأکبر؟ قال: جهاد النفس / پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم گروهی را به جنگ با دشمنان فرستاد و چون برگشتند فرمود: مرحبا به گروهی که جهاد اصغر را انجام دادند و تکلیف جهاد اکبر همچنان بر دوش آنهاست ... آنان گفتند: یا رسولالله جهاد اکبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس
4. سورهی مبارکهی رعد، آیهی 11
لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ / برای انسان، مأمورانی است که پیدرپی، از پیش رو و از پشت سرش او را از فرمان خدا [حوادث غیر حتمی] حفظ میکنند (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامی که خدا ارادهی سوئی به قومی (به خاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد و جز خدا سرپرستی نخواهند داشت!