سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ سیاسی فرهنگی پاتک

بیانات مقام معظم رهبری درباره مسلمانان میانمار

    نظر

چهاردهم اسفند 1370
بیانات مقام معظم رهبری درباره مسلمانان میانمار

این وضع مسلمانان مستضعف بیچاره‌ى میانمارى است که دهها هزار نفر از آنها امروز با بدترین وضع در بنگلادش زندگى مى‌کنند. نمایندگان ما به آن‌جا رفتند و آمدند و خبرهایى به ما دادند که واقعاً خواب از چشم انسان مى‌پرد! چه‌قدر امروز دنیا نسبت به حقوق بشر - به معناى واقعى - بى‌اعتناست! مگر در دنیا صدایى از کسى بلند شد؟! یک مشت چکمه‌پوش دهها هزار مسلمان میانمارى را با فجیع‌ترین وضع از خانه‌ى خودشان بیرون کردند؛ بچه‌ها و زنان و مردانشان را کشتند؛ اموالشان را غارت کردند؛ هر کس توانسته جان خودش را بردارد، فرار کرده؛ در دنیا هم کسى به کسى نیست؛ نه سازمان ملل حرفى مى‌زند، نه کمیته‌ى حقوق بشر فریادى مى‌کشد، نه صلیب سرخ جهانى احساس مسؤولیتى مى‌کند، نه این کنفرانسها و مؤسسه‌هاى دروغىِ دفاع از حقوق بشر و دفاع از صلح و غیره حرفى مى‌زنند؛ کأنه اینها انسان نیستند! این، دشمنى دنیا را با اسلام و مفاهیم و ارزشهاى اسلامى نشان مى‌دهد؛ این نشان مى‌دهد که چه‌قدر نسبت به انسان بى‌اهتمام و بى‌اعتنایند و آنچه که درباره‌ى حقوق بشر و این‌گونه تعبیرات مى‌گویند، حربه‌یى سیاسى است؛ براى این‌که کسى را در جایى بکوبند؛ کسى را بزرگ کنند؛ دولتى را تضعیف کنند و مردمى را از صحنه خارج نمایند


نامه ی ایران به بان کی مون

    نظر

سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل در نامه‌ای به دبیرکل این سازمان، خواستار اقدامات فوری سازمان ملل برای توقف سرکوب مسلمانان در میانمار شد.

 

خبرگزاری فارس: لزوم اقدامات فوری سازمان ملل برای توقف سرکوب مسلمانان در میانمار

به گزارش خبرگزاری فارس، محمد خزاعی سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران نزد سازمان ملل متحد در نیویورک در نامه‌ای به بان کی مون دبیرکل این سازمان، با ابراز نگرانی از وضعیت مسلمانان میانمار، خواستار ورود قوی و صریح سازمان ملل در جهت حمایت از مسلمانان این کشور شد.

سفیر و نماینده دائم کشورمان در نامه خود، که رونوشت آن برای نمایندگی سازمان همکاری‌ اسلامی نزد سازمان ملل متحد، خانم پیلای  کمیسیونر عالی سازمان ملل در امور حقوق بشر و خانم آموس مسئول امور بشردوستانه سازمان ملل نیز ارسال شده، توجه مقامات ارشد سازمان ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی را به گزارشات منتشره از سرکوب مسلمانان در استان روهینگیا میانمار جلب و تأکید کرده است: عملیات سرکوب مسلمانان در میانمار منجر به کشته شدن صدها شهروند غیر نظامی بیگناه، تخریب مساجد و منازل و اخراج مردم از سرزمین خود شده است.

در این نامه همچنین از اظهارات برخی مقامات رسمی میانمار که مسلمانان را فاقد حقوق شهروندی می‌دانند، شدیدا ابراز نگرانی و تصریح شده که مسلمان روهینگیا قرن‌ها در این منطقه زندگی کرده‌اند.

محمد خزاعی اضافه کرد: ما بر این باور هستیم که پاکسازی قومی و مذهبی علیه مسلمانان تحت هر چارچوبی و براساس حقوق بین‌المللی شناخته شده  ناعادلانه و  غیر قابل توجیه می‌باشد.

وی تأکید کرد: بر این اساس سازمان ملل متحد بایستی با اتخاذ اقدامات فوری در جهت حفظ و اجرای مفاد منشور ملل متحد و حمایت از حقوق اساسی مردم مسلمان میانمار از طریق درخواست از حکومت این کشور برای انجام اقدامات لازم به منظور توقف سرکوب مسلمانان حرکت کند.

خزاعی در ادامه این نامه خطاب به دبیرکل سازمان ملل تصریح کرد: انتظار می‌رود جنابعالی در خصوص این موضوع مانند سایر موضوعات با قدرت و صراحت اقدامات ممکن را برای توقف این اقدامات فاجعه بار و جلوگیری از اقدامات مشابه بعدی به عمل آورید.

سفیر و نماینده دائم کشورمان اضافه کرد: بدون تردید سکوت و بی تفاوتی جامعه بین‌المللی در مورد شرایط میانمار به نقض فاحش حقوق اساسی مسلمانان و همچنین حقوق بین‌الملل کمک بزرگی کرده و رویه خطرناکی را در روابط بین‌الملل ایجاد خواهد کرد.

خزاعی در پایان نامه خود ابراز امیدواری کرده که حکومت میانمار به صورت مثبت و سازنده به نگرانی‌های جامعه بین‌المللی پاسخ داده تا مسلمانان روهینگیا بتوانند با احترام و امنیت به خانه و کاشانه خود بازگردند.


با لب خونی میگفته الله اکبر

    نظر

حاج سعید قاسمی میگفت توی کانال حنظله شهید بیرون آوردیم

توی جیب پیراهنش یه کاغذ بود نوشته بود:


برادرم نگاهت!


خواهرم حجابت!

میگن شهدای گردان حنظله توی کانال یک هفته بدون آب و غذا محاصره بودن در مقابل نیروهای زرهی دشمن،


به بچه ها میگفتن فقط به خمینی فحش بدید تا دست از سرتون برداریم


میگن هر چند ساعت یک بار یکی بلند میشده الله اکبر میگفته، ولی چون لباش خشک بوده لبها خونی میشده


وبا لب خونی میگفته الله اکبر


انشاءالله که شرمنده اون لبهای خونی نشیم با رفتارمون
نگاره: حاج سعید قاسمی میگفت توی کانال حنظله شهید بیرون آوردیم  توی جیب پیراهنش یه کاغذ بود نوشته بود:  برادرم نگاهت!  خواهرم حجابت!  میگن شهدای گردان حنظله توی کانال یک هفته بدون آب و غذا محاصره بودن در مقابل نیروهای زرهی دشمن،  به بچه ها میگفتن فقط به خمینی فحش بدید تا دست از سرتون برداریم  میگن هر چند ساعت یک بار یکی بلند میشده الله اکبر میگفته، ولی چون لباش خشک بوده لبها خونی میشده  وبا لب خونی میگفته الله اکبر  انشاءالله که شرمنده اون لبهای خونی نشیم با رفتارمون‏


چرا تلویزیون امسال در ماه رمضان بی خیال جن و روح و پری شد؟!

    نظر

ماه رمضان و سریال های مناسبتی! چند سالی هست که هر وقت نام صدا و سیما را می خواهیم با صدا و سیما پیوند بزنیم به سریال های مناسبتی میرسیم. مجموعه هایی که در این سال ها قوت گرفته و از پخش در یک شبکه به چهار شبکه افزایش یافت و امسال هم برخی شبکه ها دو مجموعه را در برنامه پخش خود قرار داده اند.http://tabnak.ir/files/fa/news/1387/7/8/17517_195.jpgاما مجموعه های مناسبتی همواره در این سال ها با فراز ها و فرود هایی همراه بوده است. از مضامین شان گرفته  تا اشکالات ساختاری و جلوه های بصری شان هیچ گاه روند ثابت و مشخصی را طی نکرده اند.

سال های ابتدایی را که مورد مرور قرار می دهیم با سریال هایی رو به رو می شویم که تنها مولفه مشترکشان همزمانی داستان فیلم در ایام ماه رمضان است و این مسیر معمولا با تحول مثبت شخصیت ها همراه بوده است. این مسئله از فیلم هایی مثل "گمگشته" رامبد جوان گرفته تا مجموعه های طنز رضا عطاران کاملا مشهود است.

پس از مدتی این روند تغییر کرد و مدیران و برنامه سازان به این نتیجه رسیدند تنها با گنجاندن فیزیکی و تحمیلی ماه رمضان داخل آثار آن فیلم نمی تواند مصداق یک فیلم ماه رمضانی باشد و باید مضامین فیلم به طور عمقی و موثر تری به مباحث عالی ماه رمضان بپردازد.

این شد که همزمانی رویداد ها در ماه رمضان از دستور کار برداشته شد و از آن به بعد، چندان هم مورد استقبال سازندگان سریال ها قرار نگرفت. برنامه سازان در لایه بعدی حرکت خود برای سریال های مناسبتی ماه رمضان به سراغ مضامین ماورایی رفتند.

http://s1.picofile.com/file/5310845420/qv9wzg4wk6vzcy7ue6cb.jpgحضور نیروهای شیطانی، فرشتگان، عالم برزخ، چشم برزخی، رویاهای صادقه و مواردی از این دست وارد سریال های مناسبتی شد. قدم گذاشتن به یک عالم جدید و لذت فضاهای تجربه نشده برای سازندگان و همچنینی عطش مردم جامعه که از عمق اعتقادشان بر می آمد، موجب شد گرایش به این مضمون بسیار چشم گیر شود.

"کمکم کن، او یک فرشته بود، آخرین گناه، مرده متحرک، ملکوت، روز حسرت، پنج کیلومتر تا بهشت، اغما، سقوط یک فرشته" و خیلی سریال های دیگر این روند را تجربه نمودند.

 در این بین خیلی از مجموعه های نامبرده با زبانی الکن و انحرافاتی آشکار به مسائل ماورایی پرداختند اما رفته رفته آثار جدی تر شد و تا اینکه در مجموعه ای مثل اغما میرسیم.

ساختار قوی در کنار بیان صحیح تر آن نسبت به  دیگر مجموعه ها موجب شد تا سریال اغما به عنوان پیشتاز این عرصه شناخته شود. هر چند این توفیق نه تنها در مجموعه های بعدی ادامه پیدا نکرد بلکه سر آغازی شد بر سیر نزولی آنها. تا جایی که سریال هایی مثل  ملکوت، پنجمین خورشید، پنج کیلومتر تا بهشت یا در جذب مخاطب ناتوان بودند یا با مضامین عقیدتی ما فاصله بسیار داشتند. و در نهایت هم فیلمی مثل "سقوط یک فرشته" که سال گذشته ساخته شد در بهترین حالت بازتولید  "اغما" بود که هیچ مسئله جدیدتری را بازگو نمی کند.

http://media.farsnews.com/Media/8706/ImageReports/8706200357/32_8706200357_L600.jpg

اما بر خلاف سال گذشته که سه شبکه سریال خود را به موضوع های ماورایی اختصاص داده بودند، هیچ خبری از آثار ماورایی در سریال های امسال دیده نمی شود و این موضوع از چند حیث قابل بررسی است.

از یک طرف به نظر می رسد به دلیل عدم محتوای جدید در این موضوع و تکرار مدل های قبلی، کارگردانان و نویسندگان حرف جدیدی در این مضمون ندارند و از طرف دیگر عدم استقبال مخاطبان از این گونه سریال ها که معلول همان تکرار هاست موجب شده تا امسال شاهد چنینی مضامینی نباشیم.

البته به نظر می رسد برنامه سازان در حال گذار به لایه ای دیگر از مضامین دینی هستند که بروز آن در زندگی روز مره و حضور غیب و ایمان به غیب در غالب داستان های اجتماعی است و حتما لزومی ندارد تا ماوراییات را به قالب تصویر کشاند و به آن ها تمثل بخشید و می توان در یک درام قوی اجتماعی هم سنت های الهی را به زیباترین شکل جاری ساخت.http://www.aksmod.com/wp-content/uploads/2010/08/005845400.jpg

 هرچند نباید انتظار داشت در ابتدای این راه اثر قابل قبولی ببینیم و فیلم های غیر ماورایی مان به سمت فیلم هایی مثل جراحت و راه طولانی خانه(ابتدا قرار بود در ماه رمضان روانه آنتن شود.)برود و از مفهوم دینی تهی شود اما آثاری همچون "شاید برای شما اتفاق بیافتد" و یا "حتی یک لحظه دیرتر" می تواند کمی امید را نیز در دل ها بیافریند.
 


نبود اوقات فراغت دلیل ایجاد استرس است

    نظر

رئیس مرکز کاهش تنش‌های فردی و اجتماعی فارس گفت: امروزه نبود اوقات فراغت در جامعه مهم‌ترین دلیل ایجاد استرس محسوب می‌شود.

خبرگزاری فارس: نبود اوقات فراغت دلیل ایجاد استرس است

به گزارش خبر گزاری فارس از شیراز، فرشاد نظر آقایی چهارشنبه ‌شب در همایش بزرگ زندگی سالم که توسط بنیاد امید برگزار شد، اظهار داشت: طی 10 سال اخیر سازمان جهانی بهداشت 300 میلیارد دلار صرف مقابله با بیماری‌های حاصل از استرس کرده است اما استرس همچنان قربانی می‌گیرد.

 

وی با بیان اینکه استرس یکی از عوامل بیمار کننده افراد در دنیای معاصر است، افزود: هم‌اکنون بیش از 60 درصد افرادی که به پزشک مراجعه می‌کنند از اختلال‌های جسمی و ذهنی رنج می‌برند.

 

رئیس مرکز کاهش تنش‌های فردی و اجتماعی فارس ادامه داد: فشارهای زندگی و نبود اوقات فراغت از مهم‌ترین دلایل ایجاد استرس در جامعه محسوب می‌شود.

 

وی خاطرنشان کرد: استرس به دلیل عدم تخلیه فشارهای زندگی و انباشته شدن آن در انسان به وجود می‌آید و هم‌اکنون علم روان‌پزشکی به دنبال ارائه راهکار برای آن است.

 

نظر آقایی تصریح کرد: علم پزشکی ثابت کرده است که استرس به هر شکل خوب یا بد واکنش بدن را به همراه دارد و استرس‌های مفید تکاپو و تلاش و استرس‌های منفی زمینه‌ساز آسیب رسیدن به بدن می‌شوند.

 

وی راه‌های مقابله با استرس را برگرفته از شرق آسیا و غرب عنوان کرد و گفت: تصورات ذهنی و تخیل می‌تواند نقش مهمی در رفع و درمان استرس ایفا کند.

 

پیش از این نیز نماینده انجمن کاهش تنش‌های فردی و اجتماعی فارس گفت: این انجمن قصد دارد استرس را در افراد جامعه کاهش دهد.

 

مریم تعبدی بیان کرد: هم‌اکنون انجمن کاهش تنش‌های فردی و اجتماعی فارس با برگزاری کلاس‌ها و همایش‌ها، افراد جامعه را با تهدیدهای استرس برای ذهن و جسم آشنا می‌کند.

 

به گزارش فارس، در این همایش که با استقبال جوانان به ویژه دختران همراه بود شرکت کنندگان راه‌های عملی کاهش استرس را تمرین کردند.


یک فعال دانشجویی به 91 روز «حبس» محکوم شد

    نظر
توسط دادگاه انقلاب اسلامی
یک فعال دانشجویی به 91 روز «حبس» محکوم شد
امیرحسین ثابتی مسئول اسبق سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران که در پی شکایت دادستان تهران به دادگاه احضار شده بود، پس از بررسی دادگاه انقلاب اسلامی به 91 روز حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، امیرحسین ثابتی مسئول اسبق سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران که در پی شکایت دادستان تهران به دادگاه احضار شده بود، پس از بررسی دادگاه 1057 به 91 روز حبس تعزیری محکوم شد.

بر اساس این گزارش، اجرای این حکم با رعایت ماده 25 قانون مجازات اسلامی به مدت دو سال به حالت تعلیق در آمده است.

گفتنی است دلیل محکومیت ثابتی اعتراض وی به اقدام مجلس هشتم و علی لاریجانی در موضوع وقف دانشگاه آزاد ذکر شده که به زعم دادستان تهران مجرمانه بوده است.

لازم به ذکر است رهبر انقلاب در روز اول سال جاری در صحن رضوی با حمایت از روحیه و عملکرد انقلابی جوانان خطاب به مسئولان اینگونه فرمودند: «این رسانه‌هاى الکترونیکى و اینترنتى متأسفانه موجب شده است که افراد بى‌محابا علیه یکدیگر حرف بزنند، بد بگویند. باید از طرف مسئولین کشور براى این هم یک جورى تدبیر بشود. ولى عمده این است که خود ما مردم، خودمان را مقید کنیم به اخلاق اسلامى؛ خودمان را مقید کنیم به قانون. حالا این حرف من بهانه‌اى نشود براى اینکه یک عده‌اى بروند جوانهاى انقلابى را به عنوان جوانهاى تند، مورد ملامت و شماتت قرار بدهند؛ نه، من همه‌ى جوانهاى غیور کشور را، جوانهاى مؤمنِ انقلابى کشور را فرزندان خودم میدانم و پشت سر آنها قرار میگیرم؛ من از جوانان انقلابى و مؤمن و غیور حمایت میکنم؛ منتها همه را توصیه میکنم به این که در رفتار خود، با اخلاق اسلامى رفتار کنند؛ قانون را مراعات کنند. همه باید قانون را مراعات کنند. تجسم انقلاب در قانون جمهورى اسلامى است.»

چرا دانشجویان از گول خوردنشان عبرت نمی گیرند ؟ واقعا چرا؟

    نظر

نقش وزیر کشور خاتمی و فائزه هاشمی در 18 تیر/ تنها کشته حادثه 18 تیر/ از «منوچ تا ملوس» در 18 تیر وسط میدان بودند.


بررسی حوادث 18 تیر 78 و 88 توسط حسن عباسی

* یکی از عناصر اتاق فکر جریان سبز که در آمریکا مستقر است و روحانی نیز هست - بعد از ماجرای انتخابات سال 1388، در مورد وقایع بعد از رحلت امام (ره) مطلبی را مطرح کرد ،گفت:" در خبرگان رهبری برای جایگزینی امام (ره) مسئله شورایی شدن رهبری مطرح شد ،ما کسی را در حد و قواره امام (ره) نداشتیم گفتیم که بیاییم جایگاه ولایت فقیه را مانند رئیس جمهور که دو دوره چهار سال است زمانمند کنیم" که البته مستنداتی هم ارائه می کند که چنین مسئله ای آن روز در خبرگان اتفاق افتاده است.
 
*همچنین در آنجا می گوید: در آنجا (مجلس خبرگان) رای آوردیم که ولایت فقیه شورایی نباشد، اما زمانمند باشد و ولی فقیه هر 10 سال یکبار انتخاب شود و تنها دوبار بتواند شرکت کند.» این حرف در سال 1368 گفته شد و جالب اینجاست که این فرد می گوید رای آورده است

*آن طور که این فرد نوشته است، مرحوم حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی می گوید: چطور ممکن است فردی که تا دیروز ولی فقیه بوده، از فردا دیگر ولایت نداشته باشد؟! مگر ولایت فقیه زمانمند می شود؟!
 
*مگر اینکه ولی فقیه کسالتی داشته باشد یا حدود را رعایت نکند که خود به خود ساقط می شود، ولی تا زمانی که نه از نظر سلامت جسمی و نه از نظر رعایت حدود مشکلی ندارد، زمانمندی معنا پیدا نمی کند.
 
*با این اشکالی که مرحوم حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی مطرح می کنند، قضایا مجدد به رای گذاشته می شود و درنتیجه آن رای می شکند و قضیه منتفی می شود.

*به این چهارچوب زمانی دقت کنید! این فرد همه آنچه را که در آنجا (مجلس خبرگان) رخ داده، با شواهد تاریخی و نام بردن از برخی از افراد و مسائلی که در آنجا مطرح شده، آورده است.

*10 سال پس از 1368 یعنی درست در سال 1378 حوادث کوی دانشگاه و 10 سال بعد از آن یعنی در سال 1388 ماجرای موسوم به فتنه رقم می خورد.

*نتیجه آنکه، تقریبا در پایان هر دوره چهار ساله که مجلس ها جابجا می شوند و درواقع هر هشت سالی که دو دوره یک رئیس جمهور تمام می شود و فرد بعدی انتخاب می شود، یک جابجایی قدرت اتفاق می افتد.

*بنابراین وقتی برای دو دور چهار ساله، کار یک رئیس جمهور تمام می شود و می خواهد برود و رئیس جمهور دیگری بیاید، یک جابجایی قدرت صورت می گیرد که عموما همراه با یک سری مسائل و التهابات در جامعه است

*در هر 10 سال تقریبا یکبار شرایطی برای کشور درست کردند که ناظر به همین مبحث بوده که باتوجه به سخن آن فرد در مجلس خبرگان مطرح شده است؛ یعنی ولایت فقیه هر 10 سال یکبار به رای گذاشته شود و در خبرگان رهبری یا به هر شکل دیگری، انتخاب شود و فقط هم دو بار بتواند شرکت کند.

*به نظر نمی رسد این سازوکاری( وقایع 18 تیر و فتنه 88)  که رخ داده اتفاقی باشد؛ یعنی قضیه ای در مجلس خبرگان مطرح شده و دقیقا در هر دوره 10 ساله یک جریان سازی شده است و یکسری اتفاقاتی رخ داده.

*شواهد حاکی از این است که این قضیه یک سناریو است؛ سناریویی که در صحن خبرگان رهبری آن موقع مطرح شده است که هر 10 سال یکبار ولایت فقیه رای گیری و به اصطلاح طرح موضوع شود؛ لذا به نظر می رسد این سناریو در آن مرحله مطرح و بعدها اجرا شده است.

*هرچند در شکل قانون نبوده و در قانون نیامده بود، اما سعی کردند که بالاخره آن را با فشار و حرکت های کف خیابانی و گزاره هایی از این دست، چون چانه زنی در بالا و فشار از پایین، در صحنه عملیاتی کنند.

*این نکته که به این دعوای خانگی که در فضایی آرام قابل حل بود، ماهیتی احساسی بدهند و مردم را به خیابان بکشانند و بعد آرام آرام مطالبات کلیدی تر را مطرح کنند، یک سازوکاری داشت و این قضیه ادامه پیدا کرد و تا دوره ای که دو سه سال از آن گذشته و آرام آرام فضا شفاف می شود، تا مشخص شود که چه اتفاقاتی افتاده است.
 
*آنچه در دو دوره 1378، ماجرای کوی دانشگاه و 1388، ماجرای پس از انتخابات ریاست جمهوری به چشم می خورد، شکل گیری یک طیف اجتماعی بخصوص است که همان طیف، مواجهه با آن مسائل را صورت داد.

*بخش اصلی و اساسی کار در سال 1378 دانشجویی بود؛ اما در راستای سیاست ها و مطامع بورژوایی وارد صحنه شدند در حقیقت آوانگارد و پیشانی کار، دانشجویی بود.
 
*کوی دانشگاه تهران و مسائلی که در آن مطرح شد، ظاهرا ماهیتی دانشجویی داشت.

*در جریان این ماجرا آقایی به نام سعید امامی مورد اتهام واقع شده و دستگیر می شود؛ وی از عناصری می باشد که در قتل های زنجیره ای درگیر بوده است. این فرد درواقع با تکنیک ها و شیوه های عملیات روانی، دیونمایی می شود لذا هر آنچه که در دوره های قبلی و مدیریتی اش به او منتسب بوده، منفی تلقی می شود.

* از این رو سندی با طبقه بندی محرمانه در اسناد وزارت اطلاعات مبنی بر اینکه هنگامی که این فرد در وزارت اطلاعات، معاون امنیت بوده است و به مسئله آنچه در مطبوعات می آمد، اعتراض داشته است تنظیم می شود؛ غافل از اینکه در وظایف قانونی وزارت اطلاعات، کنکاش ها، بررسی ها، هشدارها و علائمی این چنینی یک دستورالعمل است.

*طبق بررسی که در سال 1381 انجام داده و در رسانه ها منتشر کردیم، در این دوره متوسط در هر روز شش شبهه در حوزه مسائل دینی مطرح می شد که در تاریخ شبهات در دوره هزار ساله گذشته، بی سابقه بود؛ شاید در گذشته هرچند سال یکبار یک چنین شبهه ای مطرح می شد و عناصر فکری حوزوی و دینی ملزم بودند همه را با حوصله پاسخ دهند.

*آن شبهات در یک فضای فکری و نظری و مباحث طلبگی نبودند، بلکه مواجهه و محاجه با اعتقادات دینی مردم بودند.

*دولتی که با شعار قانونگرایی سرکار آمده بود، در یک اقدام غیرقانونی، سندی را از دستگاه های دولتی در اختیار روزنامه ها قرار داد و روزنامه سلام آن را در صفحه اولش چاپ کرد، تا فضاسازی و عوام فریبی کند.
 
*این سند، منتشر شد و در دادگاه مطبوعات محکوم شد و در نتیجه آن، روزنامه سلام توقیف شد.


ادامه مطلب...

شریعتمداری: «م» و«الف» انحصار یک کالای اساسی را بر عهده دارند

    نظر

«آدرس غلط» یکی از ترفندهای خطرآفرین است که در عملیات موسوم به «طرح فریب» از آن بهره می گیرند. این ترفند در هر دو عرصه جنگ «گرم و سرد» به کار گرفته می شود. فرض کنید که دشمن در جبهه نبرد نظامی قصد انجام عملیات غافلگیرانه در منطقه «الف» را دارد و در همان حال، از قدرت دفاعی حریف بیمناک است.

  حسین شریعتمداری در سرمقاله ای با عنوان "مانور موش‌ها" در روزنامه کیهان نوشت: در این حالت به ترفند «آدرس غلط» یا «طرح فریب» روی می آورد و مثلا در منطقه «ب» که با منطقه «الف» فاصله زیادی دارد دست به آتش باری می زند، با این مقصود که ذهن فرماندهان حریف را از منطقه اصلی عملیات یعنی منطقه «الف» دور کرده و به منطقه «ب» مشغول دارد. حالا اگر فرماندهان خودی از آرایش جنگی و ضریب پراکندگی قوای دشمن اطلاعات دقیقی نداشته باشند، بعید نیست که همه استعداد نظامی و یا بخش قابل توجهی از آن را برای مقابله با حریف به منطقه «ب» منتقل کنند و حتی پس از دفع حمله دشمن در منطقه ب -بخوانید منطقه فریب- دست به تعقیب دشمن نیز بزنند! اکنون صحنه را در نظر آورید. چه می بینید؟ نیروهای خودی را می بینید که نه فقط حمله دشمن را دفع کرده اند بلکه در حال تعقیب آنها نیز هستند. اما، این ظاهر قضیه است که با واقعیت فاصله زیادی دارد. واقعیت آن است که ما در حال تعقیب دشمن نیستیم، بلکه، این دشمن است که ما را به نقطه و منطقه مورد نظر خود می کشاند تا عملیات اصلی را در منطقه الف، با موفقیت و بدون کمترین مقاومت به انجام برساند.

شنبه گذشته، سران محترم سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه گردهم آمدند و به گفته رئیس مجلس «بررسی عوامل گرانی از مباحث مطرح دراین نشست» بوده است. این که مسئولان بلندپایه نظام، روی یکی از اصلی ترین دغدغه های کنونی مردم انگشت گذارده و در پی یافتن راه کارهای موثر برای مقابله با آن بوده اند، به تنهایی نویدبخش است و حاکی از آن که روسای محترم سه قوه، یعنی دست اندرکاران امور اجرایی، قانونگذاری و قضایی کشور، قرار است از برخی بگومگوهای - با عرض پوزش- بی حاصل و دغدغه آفرین دست کشیده و عزم خود را برای مقابله با یکی از اصلی ترین دغدغه های کنونی مردم- انشاءالله- جزم کنند. در این میان اگرچه می توان و باید امیدوار بود که مسئولان محترم بسیاری از موانع پیش روی و راه کارهای مقابله با آن را می شناسند ولی برخی شواهد و قرائن نیز حاکی از طرح فریب دشمن و تلاش برای ارائه «آدرس غلط» به دست اندرکاران مقابله با گرانی است و از این روی اشاره به نکاتی دراین باره ضروری به نظر می رسد.
 
مروری گذرا به تلاش تبلیغاتی مستقیم و غیرمستقیم دشمن - مخصوصا نوع غیرمستقیم آن- حکایت از آن دارد که حریف به منظور پیشگیری از چاره اندیشی نظام برای مقابله با گرانی لگام گسیخته که این روزها به جان اقشار مستضعف جامعه افتاده است، چند جاده فرعی پیش روی مسئولان محترم گشوده و با دمیدن پیاپی و بی وقفه در شیپور فریب و نیز به کارگیری ستون پنجم سیاسی و رسانه ای خود اصرار به واقع نمایی آن دارد. این جاده های فرعی متفاوت و چندگانه اند ولی بیشترین اصرار دشمن آن است که تحریم های اقتصادی را به عنوان اصلی ترین علت گرانی ها معرفی کند.

دراین باره گفتنی است که تحریم های اقتصادی اگرچه در پیدایش پدیده گرانی بی تاثیر نیستند اما، نقش و ضریب اثر آنها در حد و اندازه ای نیست که گرانی لگام گسیخته و «جهشی» بسیاری از کالا و خدمات ضروری و مورد نیاز مردم را در پی داشته باشد. مخصوصا این که در برخی از موارد قبل از عملیاتی شدن فلان تحریم اقتصادی شاهد افزایش بی رویه و غیرمنطقی شماری از کالا و خدمات مورد نیاز مردم بوده و هستیم که پیش از این به آن پرداخته ایم و دراین نوشته، نکته دیگری را دنبال می کنیم و آن، چرایی ارائه این آدرس غلط است.
 
بی پرده باید گفت جریان مرموزی در داخل کشور اصرار دارد که تحریم های اقتصادی دشمنان بیرونی را «فلج کننده»! و راه کار برون رفت از آن را، تن دادن به خواسته های غیرقانونی و باج خواهانه حریف قلمداد کند. این جریان، دو طیف جداگانه با دو انگیزه متفاوت را درخود جای داده است که بعید نیست- و نشانه هایی نیز در دست است- که این دو طیف در یک نقطه با یکدیگر پیوند خورده و یا خواهند خورد. بخشی از این طیف مرموز را گروهها، اشخاص و جریانات برانداز و ضدانقلابیون تابلودار، تشکیل می دهند. این بخش، دست چندان موثری در بدنه نظام و یا مراکز تصمیم ساز و سیاست پرداز آن ندارد ولی به عنوان «بازو» و شریک بخش دیگر عمل می کند. و اما، بخش دیگر، که اصلی ترین بخش از جریان مرموز یاد شده است، غریبه ها و یا خودی های استحاله شده ای هستند که در برخی از مراکز حساس و یا حلقه های تماس این مراکز با مردم و امور مربوط به آنان نفوذ کرده اند و هر از چندگاه شاهد افشای «راز» آنها و از پرده برون افتادن دست آنان هستیم. ماجرای فساد کلان 3هزار میلیارد تومانی و یا فساد و اختلاس اخیر در بیمه و نقش برخی مسئولان میانی- اما موثر- در این اختلاس ها می تواند شاهد مثال باشد.

هر دو طیف مورد اشاره، یک نقطه مشترک را هدف گذاری کرده و دنبال می کنند و آن فشار اقتصادی و تنگی معیشت مردم، مخصوصا اقشار محروم و مستضعف -بخوانید ولی نعمت های نظام- است و از این نقطه به بعد هر یک انگیزه های خاص خود را که با یکدیگر متفاوت است پی می گیرند. چگونه؟!
 
ماموریت بخش اول از جریان مرموز یاد شده یعنی ضدانقلابیون تابلودار و ستون پنجم پنهان یا شناخته شده- ولی بعضا به حال خود رها شده- دشمن، معرفی تحریم ها به عنوان علت اصلی گرانی ها است. شواهد موجود حکایت از آن دارند که ماموریت این بخش در همین نقطه به پایان می رسد. چرا که اگر در این ماموریت موفق شوند - که می دانیم و تجربه کرده ایم نمی شوند- به آمریکا و متحدانش برای رهایی هر چند نسبی از رسوایی ناشی از بی اثر بودن تحریم ها کمک کرده اند! ضمن آن که بیشترین اعضای این طیف را کلان سرمایه داران و صاحبان ثروت های بادآورده تشکیل می دهند که از این رهگذر بر ثروت انبوه و نامشروع خود نیز می افزایند و متاسفانه اقدام درخور توجهی برای مقابله با این غارتگران و زالوصفتان خون آشام دیده نمی شود.
اما بخش دوم، یعنی طیف اصلی این جریان مرموز که متاسفانه در برخی از مراکز تصمیم ساز و سیاست پرداز نفوذ کرده اند در نقطه مشترک مورد اشاره متوقف نمی شوند.

این طیف - به گواهی شماری از شواهد و قرائن موجود- در پی آن است که با سخت شدن معیشت مردم، راه کار موثر برای برون رفت از آن را، مذاکره و رابطه با آمریکا معرفی کند! چرا؟! به یقین همه دست اندرکاران اصلی طیف یاد شده دشمن نظام و اسلام و انقلاب نیستند، بلکه برداشت غلطی از مذاکره و رابطه با آمریکا دارند و از آنجا که نشان داده اند افرادی کم دان ولی در همان حال، بلندپرواز و خودبزرگ بین هستند، از یکسو مذاکره و رابطه با آمریکا را به خیال خام و توهم پرداز خود، راه کار تلقی می کنند و از سوی دیگر به علت روحیه خودبین و شهرت طلب خویش، اصرار دارند که این- به زعم آنها- رخداد استثنایی! به نام آنها ثبت شود!! این طیف درگذشته ای نه چندان دور نیز برای همین منظور خیز برداشته بودند که با سد مستحکم و عزت آفرین و پرصلابت رهبرمعظم انقلاب روبرو شدند. گفتنی است که آمریکا و متحدانش نیز که حرکت خزنده این طیف را زیر نظر داشته و به آن امید بسته بودند، بعد از مواجهه طیف یاد شده با نهیب پرصلابت و مردمی حضرت آقا، به گونه ای آشکار و بی پرده، ناامیدی و یأس خود از طیف مورد اشاره را برملا کردند.
 
در مثنوی مولوی داستان کشاورزی آمده است که انبار خویش از گندم انباشته بود اما بی آن که گندمی از انبار بردارد، همه روزه از میزان گندم انبار شده کاسته می شد و کشاورز که راه دستبرد دزدان را بسته بود، در حیرت از چرایی کاهش گندم به حکیمی شکایت برد و حکیم او را گفت؛ از کجا معلوم که موش ها در انبار گندم لانه نکرده باشند؟

اول ای جان دفع شّر موش کن
و آنگه اندر جمع گندم کوش کن
گرنه موش دزد در انبار ماست
گندم انبار چل ساله کجاست؟!

در این باره گفتنی های فراوانی هست که به فرصتی دیگر می گذاریم و در پایان نوشته پیش روی به این نکته بسنده می کنیم که گرانی لگام گسیخته کنونی به آسانی قابل مهار کردن است مثلا - و فقط مثلا- چرا در پی گیری یکی از علت های گرانی گوشت مرغ به این ماجرا توجه نمی شود که فلان کشتی حامل محموله مورد نیاز مرغداری ها نزدیک به 7 ماه در سواحل کشورمان روی آب بوده است؟ و آقایان «م» و «الف» دو سرمایه دار کلان که با گشاده دستی برخی از مسئولان میانی، انحصار واردات این کالا را برعهده دارند، تخلیه محموله کشتی را با انگیزه فروش گرانتر آن تا 7 ماه به تاخیر انداخته اند؟! و ...

قرار بود نهروان عبرت شود

    نظر

تعمیرگاه

پردة اول

نشسته بود و دعا می‌کرد. دست‌هایش را به سمت آسمان برده بود و تندتند با خدا حرف می‌زد. از سختی‌های زندگی به خدا پناه برده بود. دعایش این بود: «خدایا دیگر بس است! تا حالا که گذشت، اما من دیگر طاقت فتنه و بلاهای جدید را ندارم. اصلاً مگر خودم کم مشکل دارم که باید به فکر اوضاع اطرافم هم باشم؟»
علی(ع) صدایش را شنید، دعایش را شنید. نزدیکش شد. طوری گفت که او بشنود و در گوش همه بماند.
ـ امتحان برای همه است، از فتنه‌ها نمی‌توان فرار کرد. به جای این‌که دعا کنی خدا دچار فتنه‌ات نکند، دعا کن راه شناخت فتنه را به تو بدهد، تا گمراه نشوی.
قرار بود در گوش همه بماند. «تا گمراه نشوی... تا گمراه نشوی.»

پردة دوم  

یکی بهانه آورد: «زن و بچه‌ام تنها مانده‌اند، باید برگردم، سری بهشان بزنم، بعد می‌آیم.»
یکی اسبش را آورد جلو. گفت: «هدیه‌اش می‌کنم به شما، اما خودم نه. خودم کار دارم.»
یکی گفت: «دعایتان می‌کنم، از خدا می‌خواهم پیروز شوید. اما عذر مرا بپذیرید.»
به همه‌شان جواب داد: «بروید! آن‌قدر دور شوید که صدای مظلومیتم را نشنوید.»
دوستی دنیا کار خودش را کرده بود.
نمی دانستند، نمی‌فهمیدند که فاصلة بین بدبختی و عاقبت به‌خیری، همان یاری ولایت است. خوشحال بودند که در لشکر یزید نیستند. بدبخت‌ها نمی‌دانستند، نمی‌فهمیدند که، چه جلوی امام بایستی و شمشیر بکشی و چه سکوت کنی تا دشمن حق، با خیال راحت کارش را بکند، بی‌چاره‌ای.
نمی‌خواستند بدانند، نمی‌خواستند بفهمند...
امام به همه‌شان گفته بود: «وقتی آتش عمل شعله‌ور می‌شود، چه‌قدر کم هستند دین‌داران، که بیایند وسط میدان بایستند و از ولایت دفاع کنند.»

پردة سوم

نشسته بود روی منبر. اهالی شهر جمع شده بودند تا حرف‌های زید، پسر موسی‌بن جعفر(ع) را بشنوند. برادرش علی‌بن موسی(ع)، حالا دیگر ولی‌عهد مأمون بود.
زید هم شده بود کاسة داغ‌تر از آش. بلندبلند از اولاد پیغمبر(ص) و خاندان او سخن می‌گفت، خوبی‌هایشان را نام می‌برد و از سادات تعریف می‌کرد.
ـ زید چه می‌گویی؟
صدای امام رضا(ع) همهمه را خاموش کرد. چشم‌ها به سمتش رفت.
ـ ای زید! فکر کرده‌ای خدا همة اولاد فاطمه(س) را از آتش جهنم دور نگه می‌دارد؟ فکر کرده‌ای همة نسل رسول الله(ص) از عذاب در امانند؟ اگر این طور است که تو باید خیلی بهتر از پدرمان موسی‌بن جعفر(ع) باشی؛ چون او با زحمت و عبادت فراوان به این مقام رسید و سعادتمند شد و تو سر یک سفرة آماده نشسته‌ای.
دیگر همه می‌دانستند که بهترین افراد، باتقوا‌ترین آن‌هاست.

پردة چهارم

در خیمه نشسته بودند. خودشان را برای جنگ آماده می‌کردند. جنگ با چه کسی؟ این پرسش مثل خوره افتاده بود به جانشان. باورش سخت بود. قرار بود تا ساعتی دیگر رودرروی هم شمشیر بکشند؛ در حالی‌که تا چند وقت پیش، پس از نماز، دست یک‌دیگر را می‌فشردند و «تقبل‌الله» می‌گفتند.
طلحه و زبیر که یاران پیامبر(ص) بودند، حالا برق شمشیرهایشان پوزخند می‌زد به یاران اندک علی(ع).
امام(ع) می‌دانست شک کرده‌اند، می‌دانست تردید دارند که حق با کیست. نشست روبه‌رویشان. مستقیم در چشم‌هایشان نگاه کرد و گفت: «مشکل شما این است که می‌خواهید حقیقت را با اشخاص بشناسید و افراد را معیار حق و باطل قرار می‌دهید. حالا تردید کرده‌اید، اما بدانید که اگر حق را شناختید، اهل حق را هم می‌شناسید و هرگاه باطل را شناختید، اهل باطل را می‌شناسید.»

پردة پنجم

پاهایشان سست شده بود. آفتاب سوزان و برق غنیمت‌های جنگی، عقل از سرشان برده بود. مانده بودند مردّد. از تنگة احد تا میدان راهی نبود. انگار دستی قوی و نیرومند، می‌کشاندشان به سمت خودش؛ به سمت دنیا! آن طرف دین بود، مسئولیت بود، جهاد بود و پیامبر(ص)، پیامبر که حالا شایعه شده بود در جنگ به شهادت رسیده است.
آخر، تنگه را رها کردند؛ دنیا‌طلبی کار خودش را کرد. هرچه پیامبر(ص) گفته بود، در قمار با دنیا باختند. حالا خورشید هم شرم داشت از تابیدن بر سر این جماعت مسلمان، که حواسشان زود پرت می‌شد به دل‌خوشکنک‌های کوچک.

بین آن نبرد سخت نظامی، جنگ نرم دشمن آمده بود وسط میدان و با خوشحالی می‌رقصید. جنگ نرم خوشحال بود از این‌که راحت امکانات می‌دهد و یک دفعه از پشت سر خنجر می‌زند و ذلیل می‌کند.

آن گوشة میدان، سعدبن ربیع، افتاده بود و نفس‌های آخر را می‌کشید. پیش‌تر داد زده بود و به مسلمانان فراری گفته بود: «این‌قدر بی‌فکر نباشید.»
گفته بود: «محمد(ص) هم کشته شده باشد، خدای محمد(ص) که زنده است. ما برای دفاع از دینمان آمده‌ایم، نه دفاع از محمد(ص) که خودش خدایی دارد. دفاع، وظیفة ماست. وای به روزی که فرمانده بیفتد و سرباز پا به فرار بگذارد. بایستید؛ برای دین محمد(ص).»
قرار بود در گوش همه بماند، قرار بود اُحد بشود عبرت جماعت مسلمان.

پردة ششم

پیاده و سواره، ساز و برگ برداشته بودند و با دلی که در آن توکل موج می‌زد و ایمان، آماده شده بودند برای رفتن؛ نهروان در پیش بود و جنگ با خوارج نادان. فتنه مثل یک گردباد افتاده بود به شهر وجود بعضی مسلمانان. غبار راه می‌انداخت و می‌رفت سراغ شهر بعدی.
علی (ع) برایشان گفته بود از خطر فتنه. آگاهشان کرده بود، توضیح داده بود که: «فتنه وقتی شبیه حق شد، می‌آید و می‌چسبد به وجودتان و رهایتان نمی‌کند. اشتباه نکنید! وقتی به پایان رسید، می‌فهمید همة آن وعده‌ها، آن تخریب کردن‌ها، آن تحریک کردن‌ها، حقیقتش حق نبوده.»1
حالا می‌رفتند به جنگ نادانان و فتنه افروزان. دفاع از شریعت محمد(ص) وظیفه‌شان بود. یکی سر راهشان پیدا شد؛ از آن‌هایی که خوششان می‌آید پای ارادة دیگران را سست کنند. گفت: «نروید! از اوضاع ستارگان آسمان فهمیده‌ام که شکست می‌خورید. صبر کنید! اوضاع که درست شد، خبرتان می‌کنم.»
و علی گفت: «دروغ می‌گوید. هیچ‌کس به جز خدا از غیب آگاه نیست. دنبال خرافات نروید. غیب‌گو جادوگر است. چه فرقی می‌کند؟ ما همین الآن راه می‌افتیم، دفاع وظیفة ماست.»
باید چهرة واقعی سران فتنه را همین اندک یاران حقیقت نشان می‌دادند. ظاهراً امکانات دست آنان بود. تبلیغاتشان هم که بد نبود. شبهه‌افکنی‌هایشان هم جوانان و هم سابقه‌داران در اسلام را به خود جلب کرده بود. ظاهراً همه چیز آن طرف بود. دشمنان راست می‌گفتند یا علی(ع)؟
علی(ع) باز هم به داد یقینشان رسیده بود، گفته بود: «از شبهه دوری کنید که ابتدای فتنه است.»2 زود باور نباشید.»
ـ این‌ها گام‌ها را ریاکارانه برمی‌دارند، خودشان را مانند مؤمنان واقعی جلوه می‌دهند، ولی منافق و دنیا طلبند.3
قرار بود در گوش همه بماند، قرار بود نهروان بشود عبرت جماعت مسلمان، قرار بود...

پی‌نوشت‌ها:

(1) نهج‌البلاغه، خطبة 93.
(2) همان، نامة 35.
(3) همان، خطبة 32.
 


یادداشت

    نظر

 در این فضای جهانی که ازدواج همجنس بازان در نیویورک قانونی می شود ، دختر پادشاهان عرب را در پارتی های شبانه می گیرند ، بازیکن تیم اسکواش غرق می شود ، رویانیان قرداد های میلیاردی می بندد و یورو هم تمام می شود . تحریم های ایران آغاز می شود .

خدا حفظ کند سعید قاسمی را می گفت : چقدر به این سیاسیون کپک گفتیم ، آقا شیر نفت را لااقل برای یک روز ببندید تا این ها به زانو دربیایند . (قریب به مضمون)

آنقدر نبستند که بالاخره خود آمریکا و اتحادیه اروپا بانی خیر شدند و بر تابوت خودشان کوفتند آن چه باید می کوفتند .

امروز که تحریم های ما آغاز شده است و روابط ما هم با آمریکا به سمت رادیکالیزه تر شدن می رود ، خدا را شکر می کنیم و به امید شکار 90 ناو و ناوچه ی نظامی آمریکا در خلیج فارس سر بر بالین می گذاریم .

ما که جنگ طلب نیستیم ، دستمان هم به خون مردم افغانستان ، لبنان ، فلسطین ، پاکستان و عراق آلوده نشده است اما خدا خدا می کنیم تا آمریکا در منطقه ما خریتی بکند تا آن موقع تفاوت را با برخورد ما احساس کند .

ما می شکنیم آن میزی را که همه گزینه روی آن است . ما دندان آمریکا را در دهانش خرد می کنیم . ما سگ وحشی آمریکا در منطقه را به تاریخ ملحق می کنیم و برای رویارویی با شیطان بزرگ و شیطانک ها لحظه شماری می کنیم .

خدا رحمت کند فرمانده پایگاهمان را که در جریان حمله آمریکا به عراق می گفت : بچه ها دعا کنید چون کم کم در باغ شهادت دارد گشوده می شود .